دریاچه چورت (میانشه) و برنامه های پیشنهادی آن
دسترسی
مسیر ساری کیاسر پس از طی مسافتی در حدود 25 کیلومتر بعد از تابلوی روستای چورت وارد مسیر فرعی شوید. پس از طی مسافتی در حدود 15 کیلومتر در جاده آسفالته به روستای چورت خواهید رسید. پس از روستا چندین مسیر خاکی برای دسترسی به دریا وجود دارد. مسیر جاده خاکی به طول 10 کیلومتر به دریاچه چورت منتهی میگردد. برای دسترسی میتوانید از راهنمایان محلی استفاده کنید.
برنامه پیشنهای دریاچه چورت تا چشمه های باداب سورت
روز اول:
حرکت از تهران ساعت 5:00 صبح، صرف صبحانه در جاده فیروزکوه(البرزتور-رستوران)، بازدید از پل ورسک، ادامه حرکت به سمت دریاچه چورت، صرف ناهار در طبیعت(گردشگر-قابل حمل در کوله)، شروع پیاده روی2 ساعته به سمت دریاچه چورت، برقراری کمپ کنار دریاچه، وقت آزاد برای استفاده از طبیعت زیبای اطراف، صرف شام(البرزتور-کمپ)
روز دوم:
6صبح بیداری، صرف صبحانه(البرزتور-کمپ)، ترک کمپ و حرکت به سمت کیاسر، صرف ناهار(البرزتور-رستوران)، ادامه حرکت به سمت چشمه های باداب سورت، بازدید ازچشمه های باداب سورت،ترک محل به سمت تهران
برنامه پیشنهادی خالد نبی-چورت-باداب سورت-ابر
نام برنامه: مسافرت به جنگل ابر، خالدنبی، دریاچه چورت، بادات و سورت
تاریخ اجرا: چهارشنبه 11 خرداد تا شنبه 14 خرداد سال 90
هدف از برنامه: بازدید جاده جنگل ابر، خالدنبی، دریاچه چورت، بادات و سورت
هزينه تقریبی برنامه: 250 هزینه بنزین آزاد + هزینه های خوراک
نوع برنامه: مسافرت با اتومبیل
تعداد افراد شركت كننده: 3 نفر
مبدا شروع برنامه: تهران
قرار بود چهرشنبه ساعت 5 حرکت کنیم که به دلیل گم شدن کلید خونه با یه 2 ساعتی تاخیر راه افتادیم. بعد از 1 ساعت و نیم که تو ترافیک تهران بودیم ساعت 8:30 رسیدیم اول جاده مشهد، و به سمت شاهرود رفتیم.
بعد از چند توقف در مسیر ساعت 2:30 صبح پنجشنبه بود که رسیدیم به شاهرود. می خواستیم که برای طلوع خورشید تو جنگل باشیم، ولی خوب خستگی اجازه ادامه رو نداد. همون جا اول شهر چادر زدیم و قرار شد ساعت 4 پاشیم و راه بیوفتیم. بالاخره ساعت 4:20 دقیقه تونستیم خودمون رو تکون بدیم و به سمت جنگل ابر راه افتادیم. حدود 5:30 بود که رسیدیم به جنگل. اما از ابر خبری نبود. آفتاب هم طلوع نکرده بود هنوز. خلاصه کلی خورده بود تو ذوقمون. با دلسردی مسیر رو ادامه دادیم. از یه سراشیبی که پایین رفتیم. یک دفعه ذوق مرگ شدیم. اااااببببررررر ... خورشید هم دیگه در حال طلوع بود.
همونجا تو جنگل صبحونه رو زدیم و یک ساعتی خوابیدیم.
قرار بود که برگردیم به جاده آزادشهر و از اونجا بریم به سمت خالد نبی. ولی خوب وقتی جامون رو تو نقشه پیدا کردیم، دیدم که همون جاده میرسه به روستایی به نام شیرین آباد که اون هم به علی آباد میخوره. خرد جمعی ما رو به ادامه مسیر از همین جاده رسوند. حدود 15 کیلومتر جاده خاکی با سراشیبی های تند بدون هیچ تابلو و راهنمایی رو تو جنگل اومدیم. فوق العاده زیبا بود. تا بالاخره به شیرین آباد رسیدیم. از اونجا تا علی آباد جاده آسفالته بسیار خوب (بدون هیچ دست اندازی !) در مسیری بسیار زیبا و جنگلی اومدیم. از علی آباد هم به سمت آزاد شهر و کلاله راه افتادیم.
از کلاله به سمت دهنه ، صوفیان و تمرقره قوزی رفتیم و از اونجا 45 کیلومتر تا خالدنبی بود. مسیر سرتاسر گندم زار بود. با پرنده های گوناگون در مسیر. به قدری این پرنده ها زیاد بودند و پایی پرواز می کردند که جنازه های بسیاری از اونها که بخاطر برخورد با خودرو ها بود تو جاده افتاده بود. جاده خوبی بود. جز 6 کیلومتر آخرش که خاکی بود و با شیب تندی به سمت قله میرفت. در راه اسب های وحشی (به گفته محلی ها) رو هم دیدیم. تا با منظره ای استثنایی روبرو شدیم. خالد پیامبری که دعوت به دین عیسی می کرد.
خواستیم به سمت قبرستان ها هم بریم که به دلیل خستگی زیاد پشیمون شدیم.
ساعت 2 از خالدنبی راه افتادیم به سمت گرگان. ساعت 5 گرگان بودیم و رفتیم به نهارخوران برای خوردن نهار. جنگلی زیبا که شده مکانی برای دور دور کردن دختر و پسرها. به علت شلوغی برگشتیم و رفتیم به سمت جنگل النگدره.
ساعت 7 نهار خوردیم! و بعد از کمی استراحت به سمت بهشهر حرکت کردیم. شب بهشهر خوابیدیم و قرار شد ساعت 9 به سمت باداب و سورت حرکت کنیم. خلاصه اینکه ساعت 11 پاشدیم و تا راه بیوفتیم شد 1. به سمت ساری رفتیم و از اونجا به سمت کیاسر. تو مسیر یاد یه جایی افتادیم. دریاچه چورت ! فقط اسمش رو شنیده بودیم و می دونستیم قبل از کیاسر هست. باز خرد جمعی وسوسمون کرد که بریم به سمت دریاچه. 25 کیلومتر قبل از کیاسر. تابلوی روستای چورت رو دیدیم. تا روستا 15 کیلومتر. مسیر آسفالته بود و با منظه هایی زیبا از کوه بالا می رفت. به روستا رسیدیم. روستایی شلوغ. سراغ مسیر دریاچه رو گرفتیم. ولی خوب هم گفت که شما نمیتونید پیداش کنید. خلاصه راهنما گرفتیم که ما رو تا دریاچه ببره. بعد از 45 دقیقه رفتن تو مسیر خیلی خراب و خاکی و البته زیبا از وسط جنگل به ورودی دریاچه رسیدیم. چند ماشین پارک بود. اونجا رتهنما گفت دیشب بارون اومده و گلی هست از اینجا رو پیاده برید. پیاده شدیم و رفتیم تا دریاچه. بسیار دریاچه زیبایی بود. ولی خود هم راه دور باو از ماشین و هم اینکه ما هم جو اس یو وی. زدیم تو جنگل که ماشین بیایم. کلی سر سر بازی کردیم و تو گل گیر کردیم و خلاصه با زور بازو رسیدیم دریاچه. و چادر زدیم.
دریاچه ای بسیار بکر و دست نخورده. پر از ماهی هایی که از آب دائما میپریدن بیرون. دورتا دور دریاچه پر بود از پونه که بوشون همه جا پیچیده بود. غیر از ما دو گروه دیگه هم اونجا بودن. شب رو خوابیدیم. قسمت هیجان انگیز سفر بود واقعا. کسایی که بودن واقعا مواظب بودن به بکری اونجا آسیب نرسونن. ولی متاسفانه محلی های همونجا اصلا براشون مهم نبود و میومدن و آشغال هاشون رو می ریختن و میرفتن. ما و بقیه گروه ها قبل از اومدن تا جایی که تونستیم محوطه رو تمیز کردیم و آشغالها رو به روستا انتقال دادیم. در آمد جوانهای روستا همین راهنمایی کردن تا دریاچه بود و پول گرفتن از ماشین هایی که تو گل گیر می کردن تا اونها رو دربیارن. من 30 هزار تومان دادم برای راهنما ولی خوب بقیه 15 تومان و 20 تومان میدادن.
شب با صدای قورباغه ها نتونستیم بخوابیم و صبح هم با ملودی پرندگان از خواب پاشدیم. صبح بعد از خودن صبحونه راه افتادیم به سمت باداب و سورت.
هوای خنک شب قبل هوای گرم مسیر رو برامون سخت کرده بود. به سه راه تلمادره رسیدیم و از اونجا 24 کیلومتر تا چشمه ها. چند کیلومتر آخر خاکی بود. به یه سه راه رسدیم که هیچ علامت و تابلویی نداشت. یکی رو باز با خرد جمعی انتخاب کردیم و رفتیم و خوشبختانه درست بود. رسیدیم به چشمه ها. و خوب باز هم دهان هامون باز موند از قدرت آفریدگار...
ظاهرا بعضی از جاها دیگه خشک شده بود. واقعا حیف.
کمی اونجا بودیم و بعد راه افتادیم به سمت سمنان و تهران.
ساعت 8 شب به تهران رسیدیم.





